خبرگزاری مهر، گروه استانها- علیرضا شهرستانی*: در تشییع جنازه اش همه آمده بودند، هوای دلها ابری و آسمان چشمها بارانی بود…
آن روز چقدر باران بارید…
پیامبر (ص) در ذیل آیه شریفه وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً، و از آسمان آبی فرود آورد.
فرمود: منظور فرو فرستادن باران است که با هر قطرهای از آن فرشتهای پایین میآید که آن را در جایی که خداوند به او دستور داده قرار دهد.
گویی فرشتهها از آسمان برای بدرقه اش آمده بودند با قطرات باران که در دست داشتند.
چه جلالتی داشت آن بدرقه بارانی!
کاروانی که بود بدرقه اش حفظ خدای / به تجمل بنشیند به جلالت برود
آن روز، چقدر باران بارید…
آن روز انگار همه اسمها نجومی بود؛
انّ الأسماء تنزل من السّماء اسمها از آسمان نازل میشوند.
آن روز اسم نجومی از آسمان نازل میشد…
پیرمردی بر سر و صورتش میزد و فریاد سر میداد و تمام تنش خیس شده بود…
چقدر باران میبارید…
استاد عبدالله جواری را دیدم، خوشنویس بی بدیل که سالها افتخار شاگردی آقا را داشت، بغض گلویش را گرفته بود و با هم در دریای تشییع افتادیم. موج ما را با خود میبرد.
استاد در حالیکه اشک میریخت از خاطرات حضورش در محضر آقا میگفت.
گاهی از لطائف و شیرین زبانی استاد میگفت: "یک نفر دستخطی، خدمت حاجآقا آورد که چنگی به دل نمیزد، گفت آقا خوب نوشتم؟ حاج لبخند ملیحی زد و گفت بله، حتماً قابش بگیر و بعد در حالیکه او از اتاق بیرون میرفت گفت: "ببین فقط شیشهاش را مات بگیر کسی نبینه چه نوشتی! بعد با هم شروع کردند به خندیدن تا اشکش جاری شد.
* فعال فرهنگی
نظر شما